دست نوشته های محمد بیگدلی

نوشته هایی از ذهن پریشان من

نوشته هایی از ذهن پریشان من

وبلاگ ساده و بی آلایش من
که هر وقت حسش باشه هر چی ک تو ذهن داغونم هست رو روی تارهای وب بنمایش میزاره./.

طبقه بندی موضوعی
آخرین مطالب
  • ۲۲ آبان ۹۴ ، ۰۴:۱۳ مادر

۲ مطلب در آبان ۱۳۹۲ ثبت شده است

۱۶:۱۰۲۳
آبان

امروز ک عاشورا بود با بچه ها رفتیم بیرون ، بدش واسه برگشت دیگه اتوبوسی ب خابگا نبود، رفتیم ی تاکسی بگیریم. سوار تاکسی شدیم و سر بحث باز شد، یارو مهندس برقِ اِلک بود، ی ماشینی دیدیم بنز بودش فک کنم، 

گفتش : اینو میبینید؟ حتا تو خابتونم آرزوشو نکنید ، خب اینو میبینی( اشاره به پراید) 10 سال دیگه شاید بش برسی ، اینیکی رو میبینی ؟ (اشاره به پارس) این 15 سال دیگه!

ماها: هاهاهاها (خنده)

بحث چرتیَن پرتیآ، ادامه پیدا کرد تا اینکه رسید ب جایی ک گف یه داستان کوتاهی نوشته به اسم "بزا مهندس شم" بدش خلاصه ش رو گف ک تو ادامه مطلب مینویسمش .

محمد بیگدلی
۰۱:۰۴۲۳
آبان

تاجری 

حسینه راه انداخت

ابتدا 

آتش به عاشورا کشید

و من ا... توفیق.

محمد بیگدلی