دست نوشته های محمد بیگدلی

نوشته هایی از ذهن پریشان من

نوشته هایی از ذهن پریشان من

وبلاگ ساده و بی آلایش من
که هر وقت حسش باشه هر چی ک تو ذهن داغونم هست رو روی تارهای وب بنمایش میزاره./.

طبقه بندی موضوعی
آخرین مطالب
  • ۲۲ آبان ۹۴ ، ۰۴:۱۳ مادر

بزا مهندس شم

پنجشنبه, ۲۳ آبان ۱۳۹۲، ۰۴:۱۰ ب.ظ

امروز ک عاشورا بود با بچه ها رفتیم بیرون ، بدش واسه برگشت دیگه اتوبوسی ب خابگا نبود، رفتیم ی تاکسی بگیریم. سوار تاکسی شدیم و سر بحث باز شد، یارو مهندس برقِ اِلک بود، ی ماشینی دیدیم بنز بودش فک کنم، 

گفتش : اینو میبینید؟ حتا تو خابتونم آرزوشو نکنید ، خب اینو میبینی( اشاره به پراید) 10 سال دیگه شاید بش برسی ، اینیکی رو میبینی ؟ (اشاره به پارس) این 15 سال دیگه!

ماها: هاهاهاها (خنده)

بحث چرتیَن پرتیآ، ادامه پیدا کرد تا اینکه رسید ب جایی ک گف یه داستان کوتاهی نوشته به اسم "بزا مهندس شم" بدش خلاصه ش رو گف ک تو ادامه مطلب مینویسمش .

یه بچه ای بوده ، از بچه های فقیر روزگار ، سیسِ مایه‎ش از مام مثکه بدتر بوده ، این همیشه چیزی ک از باباش میخاسته ، باباش بش میگفته حالا بدأ و الان پول ندارم و از این حرفا 

بدش این بچه قصه، خیلی چیزا براش عقده میشه ، تصمیم میگیره بزرگ شه ، مهندس شه ، پولدار شه تا به بستنی هایی ک میخاسته برسه. از اون روز به بَد هر چی میخاسته ، پیش خودش میگفته بزا مهندس شم میگیرمش

بلخره به دست بی مرام روزگار این بچه أم بزرگ میشه و میره دانشگا و یه چیزایی میخونه و یه مهندسی درجه یک و توپی میگیره ، بدش میفته دنبال کار ، هِی این میدوییده ، هی کار میدوییده. تا اینکه آخر سر هم بهش کار نمیرسه.
با هزار زور و ضرت یه وام 3 میلیونی جور میکنه و میره مُک کل 3 میلیون رو سبزی میخره! بدش ک عدد جیبش ب صفر میرسه یادش میفته ک باس بند و ترازو و کاغذ و این بند و بساطا رو هم میخریده! اما پولی نبودش

با گاریش بلن میشه میره تو محله ها تا سبزی ها رو بفروشه . از شانس خوبش یه پیر زن سه پیچِ سیریشِ بد خلقی به عنوانِ اولین مشتریش میاد و میگه 1 کیلو سبزی بده. اینم به اندازه بیشتر از 1 کیلو سبزی میبنده و میبینه هیچی نداره ک سبزی ها رو باش جم کنه و بده دست پیرزن ، یادش میفته ک مدرک مهندسیش توی صندوق گاریه. با خودش میگه این مدرک ک بدرد ما نخورد، حداقل بزا اینجا بدردمون بخوره. سبزیا رو میپیچه لای مدرکشُ سبزیُ میده به پیرزن.

و من ا... توفیق.

۹۲/۰۸/۲۳ موافقین ۱ مخالفین ۰
محمد بیگدلی

نظرات  (۱)

یعنی میگی مهندس نشیم؟ :(((
پاسخ:
حقیقتش اینه ک میخام بگم مهندس شدن ، دلیل نمیشه به چیزای ک میخای برسی. مهندس هم نشی چیزی ازت کم نمیشه ! البته تو ک همین الانشم تو دانشگا یه پا مهندسی!!!

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی