دزد دریایی بودن، بهتر از استخدام توی نیروی دریاییه.
اینو تو بلاگ یه برنامه نویس مستقل خوندم.
از اینکه شرکتهای بزرگ استخدامش نکرده بودن، خوشحال بود!
دزد دریایی بودن، بهتر از استخدام توی نیروی دریاییه.
اینو تو بلاگ یه برنامه نویس مستقل خوندم.
از اینکه شرکتهای بزرگ استخدامش نکرده بودن، خوشحال بود!
همین یکی دو تا پست قبلی بود که اومدم و گفتم ذهن دیجیتال 40کیلیویی شد. بچه مون اخیرن اشتهاش زیاد شده! مام ک مسول نگه داریش شدیم باید بش برسیم خلاصه. رفتم براش خوراک جور کردم خفن. طوری ک بچمون هر دو روز داره یه کیلو اضاف میکنه. ماشالا ماشالا ب این استعداد. خلاصه اینکه الان 42 کیلوش شده. ملت هم همینجور سرازیر شدن دیگه! راستی نکته جالب اینه که بچمون چیزی واسه عرضه کردن نداره :> هر کی بیاد میخوره به دیفال. باید واسه ملت هم خوراک خوبی فراهم کنم. توکل بخدا.
حدود یک و نیم سال از شبی که تصمیم گرفتم اولین دامنه رو بخرم و ذهن دیجیتال رو که اونموقه تو ذهنم زندگی دیجیتال بود رو بسازم. الان بعد از گذشت یک و نیم سال در حالی که هیچوقت تمرکز زیادی روش نمیزاشتم، داره تعداد واقعی بازدیدکننده هاش به چهل هزارتا میرسه. فقط 42 تا بازدید مونده تا تکمیل شه. میدونم رقم زیادی نیست. بعضی سایتا آنلایناشون 40هزارتا هست چه برسه بعد از یک و نیم سال! اما مسله ای که هست اینه که 40 واسه من مهمه. پس اینجا مینویسمش تا ثبت شه.
امروز بلخره به اصرار سجاد و لطف لپتاپ ایمان بعد از مدت ها سختی (!) خریدمش. 8526339
ایشالا سفارش کارا باش بیاد، تا جبران کنه..
اطرافمان مشتی خزنده که راه به راه پوست می اندازند
و
حقارتشان را در تصور تخریب ما زنده میکنند
اینجا کسی نمانده که حتا شکایتی کند
هیچ کس بزرگ نیست هیچ چیز عمیق نیست
هیچ کداممان مهم نیستیم دیگر
تنها سکوت سطحیه خاک گرفته ی حجم این کتاب هاست که
زنـــده است
نمیدونم چرا هر چقدر هم تصمیم بگیرم که بیام و وبلاگمو آپدیت کنم اما نمیشه! با اینکه اینترنت زیر دستم هست و تقریبا یه جورایی اگه وختمو خالی کنم میشه که به وبلاگ سر بزنم اما خب دیگه! حالش نیس... :)
خیلی وقته که خیلی اتفاقات واسم افتاده اما حال نگارشش نیس
میدونم که مثه همیشه هم پشیمون میشم که چرا مطالبی ک باس مینوشتم رو ننوشتم!
اما بیخیال
خلاصه وار چک میکنم و مینویسم اوضای این زندگی رو!
دانشگاه ک با تمام خوبیا و بدیاش برای سه ماه تموم شد
نمره های درخشان هم ک چشم خودمون رو کور کرد و چشم حسود رو روشن هم اومد
هر چن ک شوشی نمره رو هنوز نزده و وفایی هم ک احتمالا مرده! اما باز اگه اینا هم نمره رو بزنن بازم احتمال اینکه چشم من روشن شه کمه !
بعد از دانشگاه یه ایرانگردی ئی به سمت شیراز داشتم
اولا رفتم اصفهان واسه اینکه پروژه پیشرفته رو بدم بعدش رفتم نورآباد واسه اینکه هندونه بیارم اما بخاطر مشکلاتی نشد! بعدش بهمراه وحید رفتیم شیراز! بعدشم رفتم اصفهان پیش ادریس چن روزی با بچه های بندر چرخیدیم ک خیلی حال داد لامصب! کل این سفرهام از موقعی ک رفتم اصفهان تا اینکه برگشتم قم کلا 6 روز طول کشید! اما واقعا حال داد
بعد اون ک برگشتم قم
24 ساعت تو قم نموندم ک اومدم پیش پسرعمه م واسه کار
اینجا همهی اوضای کار خوب است! اما تو باور نکن
تواینجا مدیریت سایت کلید24.آیآر رو گرفتم
کار خوصله سر بر و بیخودیه اما خوبه ک براحتی از پسش بر میام
در آمد خاصی هم نداره اما من همش ب حاج حسن عرب میگم (صاب کارمون یه جورایی) که حاجی جون هرکی دوس داری یه پولی بده به ما تا من بریزم به حساب ایمان !! آخه من به ایمان بابت طراحی سایت مقروضم بد جورم مقروضم!
حالا هم شرمنده خودمم ک چرا اینقد تایپ کردم و آیا بعدا حتا خودم حوصله میکنم که بیام و این متن رو بخونم یا نه ! در کل حالم خوب نیست اما تو ایندفه رو باور کن